شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 12:11 ::  نويسنده : مالک سواعدی

 به بن بست خورده نیرنگت
دیگه بسّته وراجی
ازین قلبِ تَرَک خورده
همین لحظه تو اخراجی

دوباره بودنت با من
یجور تعبیرِ کابوسه
نوعِ نفرتم از تو
عمومی نیست،مخصوصه

غرورت سدِّ راهت شد
نخواستی تا کُنی با من
می گفتی از توو قلبِ تو
یه دنیا فاصله ست تا من

چی شد حالا که برگشتی؟
لابد فاصلمون کم شد
لابد میخای بگی بی من
دلت دریایی از غم شد

میخای باور کنم از نو
صداقت توویِ حرفاته؟
نه دیگه تووی این بازی
شاهِ عشقِ تو ماته

 

ترانه سرا:مالک سواعدی



دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, :: 19:34 ::  نويسنده : مالک سواعدی

 کی میگه چونکه معتادی، باید وحشی و بد باشی
رها شو ،تو که می تونی، فقط باید بلد باشی

تو می دونی که این طاعون، بهت شهرتِ بد داده
یه کاری کن دیگه مردم ، نگن اون مرد معتاده

آخه حیفِ جوونیت نیست ، که با آشوب هم پا شه
یه مردی مثلِ تو حتما ، باید یک روز بابا شه

رها کن دستِ ذلت رو ، هنوز دستِ خدا بازه
توکل کن ، خدا از نو ، همه روزاتو میسازه

همه میگن تو معتادی ، همه دنیا رو ساکت کن
میگن معتاد می بازه ، خلافش رو تو ثابت کن

 

ترانه سرا:مالک سواعدی



پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:56 ::  نويسنده : مالک سواعدی

 نازِ نگاه تو
داميست
براي پاك ديده گان
آنان كه
عفت خويش را
مغرورانه
به رخ فرشتگان می كشانند

وپادزهريست
برای نگاه های هميشه بی فروغ نگاه های سردی
که به بی تفاوتی مطلق
مبتلا شده اند

نگاهی نه
نيم نگاهی كافيست
تا ديگرگونه بودنت را
بيابم

در ماورای هر نگاه تو
حكايتی ست آشكار
كه آيينه وار
جاودانه بودنت را نمایش می دهد

دراين لامتناهی آلودگی ها
به پاكی نگاه تو
دچار شدن را
آرزو ميكنم ...



شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:27 ::  نويسنده : مالک سواعدی

 تو می دونی که بی تقصیره قلبم
اگه آروم و آهسته شکستی
به من که عمری در بندِ تو بودم
تو صاف و صادقانه دل نبستی

چقد ساده از احساسم گذشتی
منی که عمری مجنونِ تو بودم
منی که عمری از داغِ نگاهت
غزل های قشنگی می سرودم

تو می دونی که بی تقصیره این دل
خودت گفتی بیا از هم جدا شیم
تو بی رحمانه تو نامه نوشتی
بیا از بندِ همدیگه رها شیم

غرورت کُشت احساسِ دلم رو
الان حسّم به احساسِ تو سرده
نمی دونم چرا از من گذشتی
نمی دونم دلم با تو چی کرده

از اون عشقِ پر از خواهش و تردید
نصیبِ من فقط تلخیِ غم بود
نمی دونستم اون احساسِ پاکم
برای قلبِ سنگیت خیلی کم بود



شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:7 ::  نويسنده : مالک سواعدی

 من و این تلخیِ بودن
من و این احساسِ پیری
ای دلِ شکسته ی من
چرا از زندگی سیری؟

چرا بیخودی شکستی
زندگی سرای غم نیست
واسه ی زندگی کردن
هنوزم بهونه کم نیست

میشه لا به لای دردا
طرحی از عشق خدا دید
میشه از باغچه ی فردا
رز و یاس و رازقی چید

میشه ساده بود و فهمید
رنگِ زندگی سفیده
میشه زیبا زندگی کرد
همدمِ صبح و سپیده

دلِ من هوای خونه ت
یه روزی بهاری میشه
وحشت از هجوم پاییز
از وجودت خالی میشه



سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 14:24 ::  نويسنده : مالک سواعدی

حس خوب

 

 آروم آروم،داره بارون
می خوره رو تن شیشه
من یه حس خوبی دارم
که ازین بهتر نمیشه

انقدر خوبم که انگار
این اتاقکم بهشته
بیخیالم که خداوند
توی بختم چی نوشته

غم دیروزو ندارم
چونکه میدونم، گذشته
غصه ی فردا رو خوردن
خنده داره خیلی زشته

میشه خندید حتی وقتی
که تو قلبا غم نشسته
غمی نیست وقتی خداوند
همه درهاشو نبسته

با سفیدی های کاغذ
گفتن از غم،خیلی پسته
میشه خط زد،خط قرمز
روی واژه های خسته

 

ترانه سرا:مالک سواعدی



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 20:0 ::  نويسنده : مالک سواعدی

 بوی خوشبختی

وقتی میگم تو عزیزی
این فقط یه ادعا نیست
غصه هم وقتی نباشی
لحظه ای ازم جدا نیست

وقتی میگم تو عزیزی
یعنی حرفام صادقانه ست
حسّی که من، به تو دارم
خیلی پاک و عاشقانه ست

وقتی میگم تو عزیزی
یعنی سخته بی تو بودن
یعنی واژه های شعرم
فقط از تو میسرودن

واسه ما که غرقِ عشقیم
تازه این اولِ راهه
یعنی با هم که بمونیم
زندگیمون روبراهه

نگو ما آخرِ خطیم
چرا قلبت نا امیده؟
حسّی که من، به تو دارم
بویِ خوشبختی رو میده
 
ترانه سرا:مالک سواعدی


پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, :: 8:49 ::  نويسنده : مالک سواعدی

 

 من و تو

 

 

میگی میخام با غمه عشق
طرحه روزامو بسازم
من میگم بازی تمومه
من نمیخام که ببازم

تو میگی بازی کدومه؟
عشقه ما، یه عشق پاکه
من میگم عاشقی مُرده
خیلی وقته زیره خاکه

تو میگی نازه نگامو
آخه جز تو، کی خریده؟
من میگم حسّ نگاهت
دیگه از سرم پریده

تو میگی ،چه نا امیدی
نمی ترسی از ندامت؟
من میگم، از ما گذشته
تو بخیر ، ما به سلامت

تو میگی تنهایی سخته
بی تو تلخه روزگارم
من میگم خدانگهدار
دیگه بات کاری ندارم

 

 
ترانه سرا:مالک سواعدی


سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, :: 18:35 ::  نويسنده : مالک سواعدی

شعر کوتاه فراغ

 

خداوندا

تو میدانی که من غمگینِ غمگینم

بمیرم یا بسازم با غمم با دردِ سنگینم

خداوندا

فراوان غصه ها از سینه می چینم

به دادم میرسی یا نه؟

من امشب از فراغی تلخ میمیرم 

 

شاعر:مالک سواعدی



چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, :: 17:45 ::  نويسنده : مالک سواعدی

 طلوع صبح

 

درسته غرقه اندوهم
دلم گیره پر از دردم
ولی از تو دلم خسته ست
نمیخام با تو برگردم

درسته جاده ی عمرم
تهش بن بست وتاریکه
غم انگیزه شبم اما
طلوع صبح نزدیکه

من از احساس تنهایی
دیگه ترسم نمی گیره
حلالت می کنم اما
واسه برگشتنت دیره

نمیشه تا ابد بغ کرد
مجال زندگی تنگه
تا کی با غصه تا کردن
واسه قلبی که ازسنگه

بریدم از تو من دیگه
نمیخام تو دلت جا شم
دیگه تعطیله دل بستن
میخام مال خودم باشم


ترانه سرا مالک سواعدی


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

ترانه های مالک سواعدی
ترانه های من
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ترانه های مالک سواعدی و آدرس maleksavaedi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 73
بازدید کل : 21752
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1